من پذیرفتم که عشق افسانهاست
این دل و درد اشنا دیوانهاست
میروم شاید فراموشتکنم
با فراموشی هم اغوشتکنم
می روم از رفتن من شادباش
از عذاب دیدنمازادباش
گر چه تو تنها تر از ما میروی
ارزو دارم ولی عاشقشوی
ارزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سردرا
صبر کردن دردناک است ، و فراموش کردن دردناکتر ، ولی از این دو دردناک تر این است که ندانی باید صبر کنی یا فراموش
:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23